داستان شب معراج پيامبر محمد(ص)
لطفاً بخوانيد اگر هم اكنون فرصت نداريد متن را در{Word copy paste} كپي پيست نمائيد بعد سر فرصت بخوانيد داستان عجيب و داراي معجزاتي فراوان و آنچه پيامبر با جبرئيل و اسرافيل و ميكائيل و عزرائيل و ملائك و فرشتهها و ديگر پيامبران و فرزندان خودش (چهاردهمعصوم ملاقات داشته و بهشت و جهنم را.....
معراج حضرت محمد (ص) از دیدگاه قرآن قسمت اوّل
معراج در یک نگاه:
خوانندگان محترم و گرامي در احاديث آمده كه هرگاه نام پيامبر اكرم شنيده يا خوانده يا نوشته شود ميبايست صلوات فرستاده شود يا صلوات الله يا صل الله و عليك را گفت لذا از شما سروران گرامي تقاضا ميشود هر كجا بعد از نام محمدبه عبارت (ص) برخورديد ذكر صلوات الله يا صل الله و عليك را بياد آوريد.
یکى از حوادث زندگانى حضرت محمد (ص) مسأله معراج میباشد. سفر شبانه و عروج آسمانى به جهت نشان دادن بخشى از آیات عظمت الهی، به پیامبر(ص) انجام گرفته و با توجه به شایستگیهاى ایشان در ابعاد مختلف براى این سفر، از سوى حقتعالی، از مکه معظمه به مسجدالاقصى و از آنجا به آسمانها، انتخاب شدند.
حضرت رسول اکرم (ص) در جریان ابلاغ رسالت در مکه شکنجههاى جسمى و روانى و سختیهاى زیادى را متحمل شدند، از جمله در سال هفتم بعثت سران قریش با یکدیگر پیمان محاصره اقتصادى علیه بنیهاشم را امضاء کردند و اهداف آنها چیزى جز جلوگیرى از گسترش اسلام و افزایش تعداد مسلمانان نبود و در حقیقت براى نابودى اسلام چنین برنامهاى را تدارک دیدند و به مدت سه سال رسول الله(ص)و مسلمانان در شعب ابوطالب بسر بردند و انواع و اقسام رنجها را براى حفظ دین اسلام و وجود رسول خدا(ص) به جان خریدند. پس از خروج از شعب ابوطالب که با امدادهاى الهى صورت گرفت، پیامبر (ص)دو یار باوفاى خود را از دست دادند، حضرت ابوطالب و خدیجه دو پشتیبان نیرومند و با وفایى براى پیشرفت اسلام بودند.مرگ این عزیزان، به شدت پیامبر (ص) را غمگین کرد و قریش را در آسیب رساندن به ایشان بیباک ساخته،صدماتى را که تا آن روز به آن حضرت نزده بودند، وارد ساختند، تا جایى که خاک بر سر او میریختند.
پس از پایان یافتن ماجراى شعب ابوطالب، رسول الله (ص) براى یافتن پایگاهى عازم شهر طائف شدند و هدفشان دعوت قبیله ثقیف به اسلام بود، آنان نه تنها دعوت ایشان را نپذیرفتند، بلکه ارازل و اوباش را وادار کردند تا با دشمنام دادن،پیامبر (ص) را سنگباران کنند و در نهایت ایشان را مجروح ساختند.
پس از این همه سختیها در راه پیشبرد اهداف عالیه اسلام، خداوند براى نشان دادن بخشى از آیات و عظمت دستگاه خلقت و رموز هستی، هدیهاى بزرگ به رسول گرامى اسلام (ص) داد و خداى متعال براى تسکین و آرامش آن حضرت، وى را به معراج برد. با توجه به اینکه حضرت رسول اکرم (ص) به مرحله بندگى و عبودیت کامل رسیده بودند، این سفر زمینى و عروج آسمانى زمینه را براى اطمینان کامل ایشان به قدرت عظیم الهى فراهم کرد.
معناى معراج
معراج یعنى نردبان، پلکان، آنچه بهوسیله آن بالا روند.(1)یا به عبارتى بهتر، معراج یعنى سر به فلک کشیدن و از خاک سوى افلاک شدن است.
تاریخ معراج و مدت زمان آن
برخى اسراء و معراج را ده سال بعد از بعثت(2) و بعضى دوازده سال بعد از بعثت دانستهاند. (3) رسول الله(ص)از خداوند مسألت کرد که بهشت و دوزخ را به او ارائه فرماید، چون شب شنبه هفدهم رمضان، هیجده ماه قبل از هجرت فرا رسید، در حالى که حضرت رسول اکرم (ص) در خانه خود خفته بودند،جبرئیل و میکائیل پیش او آمدند و گفتند براى دیدار آنچه از خداوند مسألت کرده بودى حرکت کن.(4) آنگاه حضرت محمد(ص) سوار بُراق شدند و به سوى بیتالمقدس حرکت کردند و در چند نقطه نماز گزاردند، در مدینه، مسجد کوفه، طور سینا و بیت اللَحم، سپس وارد مسجدالاقصى شدند و از آنجا به آسمانها رفتند. در اینجا قسمت اول سفر پیامبر(ص)یعنى مسافرت زمینى خاتمه یافت و قسمت دوّم یا مسافرت آسمانى از مسجد الاقصى واقع در بیتالمقدس شروع شد.
مدت زمان این واقعه بیش از یک شب نبود و رسول الله (ص) صبح همان شب به خانه امّهانى دختر ابیطالب برگشتند. مورخین معتقدند حضرت رسول اکرم(ص)آن شب در خانه امّهانى بودند. پس به این نتیجه میرسیم که آن حضرت نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواندند.
کیفیت و چگونگى معراج حضرت رسول اکرم (ص)
«سبحان الّذى اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الّذى بارکناحوله لنریه من آیاتنا اِنَّه هُوالسَمیعُ البَصیر».
معني آيه:پاک ومنزه است خدایى که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى که گرداگردش را پُر برکت ساختیم، برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم،اوشنوا و بیناست.
پیش از اینکه به مسافرت آسمانى حضرت رسول اکرم (ص) و مشاهدات ایشان که از مسجدالاقصى شروع شد، بپردازیم، به ذکر مشخصات این سفر شبانه اعجازآمیز بااستناد به آیه اوّل از سوره اسراء میپردازیم، آنگاه مشاهدات پیامبر (ص) در لیله المعراج و در کهکشانها را عنوان میکنیم.
مشخصات این سفر اعجازآمیز
کلمه «اسرا» نشان میدهد که این سفر شب هنگام واقع شد، زیرا«سراء» در لغت عرب به معنى سفر شبانه است، در حالى که کلمه «سیر» به مسافرت در روز گفته میشود.
کلمه لیلاً مفعول فیه است و بودنش در کلام، این معنا را افاده میكند که این سیر همهاش در شب انجام گرفت؛ هم رفتنش و هم برگشتنش. این سفر به طور کامل در یک شب واقع شد.
کلمه «عبد» نشان میدهد که این افتخار و اکرام به خاطر مقام عبودیت و بندگى حضرت محمد (ص) بود، چرا که بالاترین مقام براى انسان است که بنده راستین خدا باشد.
- همچنین تعبیر به «عبد» نشان میدهد که این سفر در بیدارى واقع شده و این سیر جسمانى بوده است نه روحانی، زیرا سیر روحانى معنى معقولى جز مسأله خواب یا حالتى شبیه به خواب ندارد، ولى کلمه عبد نشان میدهد که جسم و جان پیامبر(ص) در این سفر شرکت داشته، منتها کسانى که نتوانستند این اعجاز را درست درک کنند، احتمال روحانى بودن را به عنوان توجیهى براى آیه ذکر کردهاند،در حالى که میدانیم اگر کسى به دیگرى بگوید من فلان شخص را به فلان نقطه بردم مفهومش این نیست که در عالم خواب یا خیال بوده یا تفکر اندیشه او به چنین سیرى پرداخته است.
مراد از «مسجدالاقصی» به قرینه جمله «اَلّذى بارکنا حوله» بیتالمقدس است و کلمه «اَقصی» از ماده «قصو» و این ماده به معناى دورى است، و اگر مسجد بیتالمقدس را مسجد الاقصى نامیدهاند،بدین جهت است که این مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا(ص) و مخاطبینى که با او هستند از مسجد الحرام خیلى دور است، زیرا محل زندگى ایشان شهر مکه است که مسجد الحرام در همانجا است.
هدف از این سیر، مشاهده آیات عظمت الهى بوده، همانگونه که دنباله این سیر در آسمانها نیز به همین منظور انجام گرفته است تا روح پر عظمت پیامبر(ص) در پرتو مشاهده آیات و بینات، عظمت بیشترى یابد، و آمادگى فزونترى براى هدایت انسانها پیدا کند، نه آنگونه که کوته فکران میپندارند که رسولالله(ص) به معراج رفت تا خدا را ببیند! به گمان اینکه خدا محلى در آسمانها دارد!!
به هر حال رسول الله (ص) گرچه عظمت خدا را شناخته بود، و از عظمت آفرینش او نیز آگاه بود، «ولى شنیدن کى بود مانند دیدن»، در آیات سوره نجم که به دنباله این سفر، یعنى معراج در آسمانها اشاره میکند نیز میخوانیم «لَقَد راى مِن آیات رَّبه الکُبْری» او در این سفر آیات بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد.
جمله «بارَکنا حَوْلَه» بیانگر این مطلب است که مسجدالاقصى علاوه بر اینکه خود سرزمینى مقدس است، اطراف آن نیز سرزمین مبارک و پربرکتى است و این ممکن است اشاره به برکات ظاهرى آن بوده باشد، چرا که میدانیم در منطقهاى سرسبز و خرم و مملو از درختان مقدس در طول تاریخ کانون پیامبران بزرگ خدا، و خاستگاه نور توحید وخداپرستى بوده است.
جمله «اِنَّهُ هوالسَمیعُ الْبَصْیر» همان گونه که گفتیم اشاره به این است که بخشش این موهبت به پیامبر(ص) بیحساب نبوده، بلکه به خاطر شایستگیهایى بوده که بر اثر گفتار و كردارش پیدا شد وخداوند از آن به خوبى آگاه است.
ضمناً کلمه «سُبحان» دلیلى است بر اینکه این برنامه پیامبر(ص) خود نشانهاى برپاک و منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص است.
- کلمه «من» در «مِن آیاتِنا» نشان میدهد که آیات عظمت خداوند، آنقدر زیاد است که رسول الله (ص) در این سفر پرعظمت تنها گوشهاى از آن رامشاهده کرده است.
نگاهى کوتاه به مشاهدات پیامبر اسلام (ص) در آسمانها
از جمله ضروریات دین مقدس اسلام، معراج جسمانى حضرت ختمى مرتبت است که مطابق نصّ صریح قرآن مجید میباشد و در نخستین آیه از سوره اسراء و در سوره نجم به این مهم اشاره شده است و مورد اتفاق همه فرقههاى اسلامى است.
طبق برخى از روایات معتبر، پیامبر(ص) در اثناء راه به اتفاق جبرئیل در سرزمین مدینه نزول کرد و در آنجا نماز گذارد و نیز در مسجدالاقصى با حضور ارواح انبیاى بزرگ مانند ابراهیم و موسى وعیسى نماز گذارد وامام جماعت پیامبر(ص) بود، سپس از آنجا سفر آسمانى رسول الله(ص) شروع شد و آسمانهاى هفتگانه را یکى پس از دیگرى پیمود،در هر آسمان با صحنههاى تازهاى روبرو شد،با پیامبران و فرشتگان و در برخى از آسمانها با دوزخ یا دوزخیان و در بعضى با بهشت و بهشتیان برخورد کرد،و پیامبر از هر یک از آنها خاطرههاى پرارزش و بسیار آموزنده در روح پاک خود ذخیره فرمود و عجائبى مشاهده کرد که هر کدام رمزى و سرى از اسرار عالم هستى بود. و پس از بازگشت اینها را با صراحت، ولى با زبان کنایه و مثال،براى آگاهى امت در فرصتهاى مناسب شرح میداد، و براى تعلیم و تربیت از آن استفاده فراوان مینمود. این امر نشان میدهد که یکى از اهداف مهم این سفر آسمانى استفاده از نتایج عرفانى و تربیتى این مشاهدات گرانبها بود،و تعبیر پرمعنى قرآن «لَقَدْ راى مِن آیات رَّبه الکُبری» در آیات مورد بحث، میتواند اشاره اجمالى و سربستهاى به همه امور باشد.
ذکر این نکته مهم است که بهشت و دوزخى را که پیامبر(ص) در سفر معراج مشاهده کرد،و کسانى را که در آن متنغم یا معذب دید،بهشت و دوزخ قیامت نبود،بلکه بهشت و دوزخ برزخى بود، زیرا طبق آیات قرآن، بهشت و دوزخ رستاخیز بعد از قیام قیامت و فراغت از حساب،نصیب نیکوکاران و بدکاران میشود.
سرانجام به هفتمین آسمان رسید،و در آنجا حجابهایى از نور مشاهده کرد،همانجا که «سِدره المُنتهی وجنه المأوی» قرار داشت و پیامبر(ص)در آن جهان سراسر نور و روشنایى به اوج شهود باطنى و قرب الىالله و مقام «قاب قوسین اوادنی»رسید،وخداوند در این سفر او را مخاطب ساخته،و دستورات بسیار مهم و سخنان فراوانى به او فرمود و برخى احادیث قدسى در این سفر بر آن حضرت وارد شده است.همچنین نمازهاى پنجگانه بر پیامبر (ص) واجب شد و جبرئیل آمد و همراه پیامبر نمازهاى پنجگانه را انجام داد. و رهبرى و ولایت على (ع) مطرح شد.
از امور دیگرى که پیغمبر اکرم(ص)در بهشت مشاهده کرد، نور دخترش حبیبه خدا فاطمه زهرا(س) بود. نور زهرا در هر عالمى به نوعى ظهور داشته است. در لیله المعراج در بهشت براى رسول الله(ص)در ساق عرش طلوع کرد وقتى نظر فرمود، نور ائمه را دید، اولى نور على(ع) بعد فاطمه تا برسد به حضرت حجت عجلالله تعالى فرجه و در روایت است که فرمود مهدى(عج) را که وصى دوازدهم من است،دیدم مثل کوکب درّى است،و لذا برخى از بزرگان این حدیث را شاهد گرفتهاند که حجهبن الحسن عجلالله تعالى فرجه پس از اصحاب کساء از همه اهل بیت افضل است.
معراج:پیامها و درسهايي بر گرفته از قرآن كريم
1-معراج، لغو نیست بلکه اسرارى قابل توجه دارد (سبحان الذى اسری….).
2-معراج، اردوى خصوصى و بازدید علمى پیامبر(ص) بود وگرنه خداوندبیمکان است (سبحان الذى اسر. ( ...
3-عبودیت، مقدمه پرواز است وعروج، بیخروج از صفات رذیله ممکن نیست(اسرى بعبده).
4-انسان اگر هم به معراج برود، باز «عَبد» است، پس در بارهى اولیاى خدا غلّو نکنیم (اسرى بعبده).
5-عبودیت، از افتخارات پیامبر(ص) وزمینه دریافتهاى الهى اوست)بعبده).
6-براى قرب به خدا، شب بهترین وقت است (اسرای……لیلاً).
7-شب معراج، شب بسیار مهمى بوده است (لیلاً).
8--اگر استعداد و شایستگى باشد، پرواز یک شبه انجام میگیرد (اسرى بعبد و لیلاً).
9-مسجد بهترین سکوى پرواز معنوى مؤمن است (من المسجد).
10--مسجد باید محور کارهاى ما باشد (من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى).
11--حرکتهاى مقدس، باید از راهها وجایگاههاى مقدس باشد (اسری…من المسجد).
12-سرسبزى و برکات،باید بر محور مسجد و پیرامون آن باشد(المسجد…بارکنا حوله).
13-بیتالمقدس و حوالى آن، محل نزول برکات آسمانی، مقر پیامبران و فرودگاه فرشتگان در تاریخ بوده است (بارکنا حوله).
14-ظرفیت علمى انسان، از دانستنیهاى زمین بیشتر و شگفتیهاى آسمان نیز از زمین بیشتر است (اسری….لنریه من آیاتنا).
15-هدف معراج، کسب معرفت و رشد معنوى بود (لنریه من آیاتنا).
16-آیات الهى آنقدر بیانتهاست که رسول خدا(ص) نیز توان دستیابى به همه آنها را ندارند(من آیاتنا).
17-خداوند به مخالفان هشدار میدهد که آنان را میبیند و سخنانشان را میشنود (السمیع البصیر).
واکنش قریش در مقابل معراج حضرت رسول اکرم (ص)
در پیش گفته شد که وجود مقدس پیامبر(ص) هنگام مراجعت از معراج در بیتالمقدس فرود آمدند و راه مکه و وطن را پیش گرفتند، و در بین راه به کاروان تجارتى قریش برخوردند، در حالى که آنان شترى را گم کرده بودند و به دنبال آن میگشتند. رسول الله(ص) از مرکب فضاپیماى خود در خانه «اُمّ هانی» پیش از طلوع فجر پائین آمدند و براى اوّلین بار راز خود را به او گفتند. امّ هانى از ایشان خواست این ماجرا را براى کسى تعریف نکنند، زیرا ممکن است آزارى به پیامبر(ص)برسانند و ایشان را تکذیب نمایند. اما حضرت رسول اکرم (ص) که تمام اعمال وافعالشان در جهت رضاى خدا و عمل به دستور حقتعالى بود، فرموده باشند به خدا سوگند براى آنها خواهم گفت و چون این خبر را به آنان دادند، تعجب کردند وگفتند هرگز چنین چیزى نشنیدهایم.
قریش به عادت دیرینه خود به تکذیب ایشان برخاستند و گفتند اکنون در مکه کسانى هستند که بیتالمقدس را دیدهاند، اگر راست میگوئی، کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن. ابوجهل گفت: بپرسید بیتالمقدس چند استوانه داشت و چند قندیل دارد؟ پس جبرئیل صورت بیتالمقدس را در برابر آن حضرت بازداشت که آنچه پرسیدند جواب فرمود.
رسول خدا(ص) حوادثى را که در میان مکه و بیتالمقدس رخ داده بود بازگو نمود و گفت در میان راه به کاروان فلان قبیله برخوردم و شترى از آنها گم شده بود. قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده، گفت آنها را در تنعیم (ابتداى حرم است) دیدم و شتر خاکسترى رنگى در پیشاپیش آنها حرکت میکرد، وکجاوهاى روى آن گذارده بودند و اکنون وارد شهر مکه میشوند، قریش از این خبرهاى قطعى سخت عصبانى شدند، گفتند اکنون صدق و کذب گفتار او براى ما معلوم میشود، ولى چیزى نگذشت طلیعه کاروان ابوسفیان پدیدار شد و مسافرین جزئیات گزارشهاى آن حضرت را نقل نمودند.
چون از کاروان علاماتى که حضرت فرموده مشاهده کردند، گفتند والله که ما مانند این ندیدیم و نشنیدیم «ان هذا الاسحر مبین» این سحر روشن است به جهت فرط جهالت و غوایت قریش بود که حقتعالى اول فرمود که من محمد را به مسجد اقصى بردم و نگفت که به آسمان بردم، چه اگر در اول بار چنین گفتى تعجب ایشان بیشتر بودى و در تکذیب بیشتر مبالغه کردندى پس او گفت در این سوره که او را به مسجد اقصى بردم وچون به امارت و علامات مذکور تجویز آن کردند، حدیث معراج و بردن او را به آسمان و به عرش نزدیک گردانیدن او را در سوره النجم بیان فرموده فى قوله «فکان قاب قوسین أو أدنی».
شیخ طوسى(ره)در امالى از امام صادق(ع)از رسول خدا(ص)روایت کرده که فرمود: در شب معراج چون داخل بهشتشدم قصرى از یاقوت سرخ دیدم که از شدت درخشندگى و نورى که داشت درون آن از بیرون دیده مىشد و دو قبه از دُر و زِبَرجَد داشت از جبرئیل پرسیدم:این قصر از کیست؟گفت: از آن کسى که سخن پاک و پاکیزه گوید، و روزه را ادامه دهد(و پیوسته گیرد)و اطعام طعام کند، و در شب هنگامى که مردم در خوابند تهجد و نماز شب انجام دهد، على(ع)گوید: من به آن حضرت عرض کردم: آیا در میان امتشما کسى هست که طاقت این کار را داشته باشد؟فرمود: هیچ مىدانى سخن پاک گفتن چیست؟عرض کردم: خدا و پیغمبر داناترند فرمود: کسى که بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»هیچ مىدانى ادامه روزه چگونه است؟گفتم: خدا و رسولش داناترند، فرمود: ماه صبر - یعنى ماه رمضان - را روزه گیرد و هیچ روز آن را افطار نکند و هیچ دانى اطعام طعام چیست؟گفتم: خدا و رسولش داناترند، فرمود: کسى که براى عیال و نانخواران - خود (از راه مشروع)خوراکى تهیه کند که آبروى ایشان را از مردم حفظ کند، و هیچ مىدانى تهجد در شب که مردم خوابند چیست؟عرض کردم: خدا و رسولش داناترند، فرمود: کسى که نخوابد تا نماز عشا آخر خود را بخواند در آن وقتى که یهود و نصارى و مشرکین مىخوابند. و در حدیثى که مجلسى(ره)در بحار الانوار از کتاب مختصر حسن بن سلیمان به سندش از سلمان فارسى روایت کرده رسول خدا(ص)در داستان معراج فرمود: چون به آسمان اول رفتیم قصرى از نقره سفید دیدم که دو فرشته بر در آن دربانى مىکردند، به جبرئیل گفتم: بپرس این قصر از کیست؟و چون پرسید آن دو فرشته پاسخ دادند: از جوانى از بنى هاشم، و چون به آسمان دوم رفتیم قصرى بهتر از قصر قبلى از طلاى سرخ دیدم که به همانگونه دو فرشته بر در آن بودند و چون به جبرئیل گفتم و پرسید آن دو فرشته نیز در پاسخ گفتند: از جوانى از بنى هاشم است. و در آسمان سوم قصرى از یاقوت سرخ به همان گونه دیدم و چون از دو فرشته نگهبان آن پرسیدیم گفتند: مال جوانى است از بنى هاشم و در آسمان چهارم قصرى به همان گونه از در سفید بود و چون جبرئیل پرسید؟ باز هم دو فرشته نگهبان قصر گفتند: از جوانى از بنىهاشم است.
و چون به آسمان پنجم رفتیم چنان قصرى از دُرّ زرد رنگ بود و چون جبرئیل به دستور من صاحب آن را پرسید گفتند: مال جوانى از بنى هاشم است و در آسمان ششم قصرى از لؤلؤ و در آسمان هفتم از نور عرش خدا قصرى بود و چون جبرئیل پرسید باز همان پاسخ را دادند.
و چون بازگشتیم آن قصرها را در هر آسمانى به حال خود دیدیم به جبرئیل گفتم بپرس: این جوان بنىهاشمى کیست؟و همه جا فرشتگان نگهبان گفتند: او على بن ابیطالب(ع)است.
شرح معراج
در اخبار چنين آمده است كه حصرت حق سُبحانه و تعالي جلَّ جلاله و عظيم الشأن ميخواست كه حبيب خود محمّد مصطفي صليالله عليه و آله را به نزد خود بِبَرَد و نُه فلك و افلاك و معراج و هفت آسمان را هرچه در آنجا بوده باشد به مُحمّد عربي و مدني و مكي و رسول هاشمي صليالله عليه و آله را سير دهد و به سرا پرده اعلا برساند و با وي تكلّم نمايد و درِ كرامت بر روي اُمّتان وي بگشايد و بعضي اُمّتان نيكو خصال را به وي ببخشد. در شب جمعه دوازدهم ماه رجب المُرجب جيرئيل را فرمان داد و گفت اي جبرئيل و اي پيك مُرسلانِ من و اي امين ملكوت من و اي سرهنگ جميع فرشتگان ، امشب فرمان من چنين است : امشب شبي است بسيار مبارك بايد از آسمان به زمين بروي و بر دور عالم سِير كني هوا را نه گرم و نه سرد كني و عذاب را از اُمّتان محمّد (ص) برداري و خارهاي زمين را به گُل و رياحين مُبدَّل گرداني و خاكهاي زمين را از عنبر گرداني و سنگريزههاي زمين را تماماً لؤلؤ و مرجان و ياقوت و احمر گرداني و آبهاي صاف و زلال را از چشمههاي جََبََل روان سازي و بادهاي خوش را بوزاني و بادهاي بد را بَند كني و در ديوار مُعطَّل گرداني و از هر درختي ثمره گوناگون بيرون آوري و دنياي فاني را سراي مزين سازي و تخت مشركان را سرنگون سازي و طيور را آرام قرار دهي و آدميان را به خواب خوش مُسخّر گرداني و بيماران را لباس صحّت و شفا در او بپوشانيد(حق دعا كردن داريد).
و ارواح صد و بيست و چهار هزار انبيإ را آگاه گرداني و همه را به اتّفاق آدم صفيالله(ع) در مسجدالاقصي حاضر گرداني و ايشان را به آداب صف به صف بيارائي. امشب ابليس لعين را با جميع شياطين در بند كني و غل آتشين به گردن وي اندازي و دهان گزندگان را بربندي و باران رحمت را بياوري و آسمان را به حلّهاي از نور بيارائي و چهره صبح كوكب را بهتر از اين بدرخشاني و مشتري را با عطا در جفت سازي و هر دو را با قمر قرين سازي و شمس را جفت پروين سازي و قوس را با ميزان به يك خانه آوري و سَعدِ صغير را با سَعدِ كبير به در كني و دربهاي آسمان را بگشايي و بر كنگره آسمانها گُل و ريحان بريزي و آفتاب عالمتاب را بر آسمان چهارم در آوري و زماني بيشتر دهي و سجود فرماني و ماه را بر آسمان پنجم به در كني يعني نور وي را بيشتر كني و از براي وي آسمانها را قنديل از نور بياويزي و هفت در دوزخ را ببندي و هشت در بهشت را مفتوح بگشائي.
و روحانيون را بشارت دهي و ملك الموت را تسكين فرماني و منشور اُمّتان محمّد(ص) را به نور دهي و قلم را با لوح روان كني و سدر المنتهي را به حلّه بهشت مزيّن سازي و شاخهاي درخت طوبي را ميوههاي گوناگون بياويزي و نور عرش را مُضاعف گرداني و حاملان عرش را آگاهي دهي و تخت زرّين بر زمين سدرالمنتهي نهي و آتش دوزخ را فرونشاني و آب بر جهنم زني و لحظه اي آرام دهي و سقّر را سرد گرداني و خشم مالك دوزخ را كم گرداني و روي وي را به خنده در آوري و بهشت پاكيزه سرشت را بيارائي و فردوس برين را معطّر سازي و جوي شير را روان سازي و جوي انگبين را صاف و روشن سازي و طيوران بهشت را به خواندن آوري و حوران بهشت را بشارت دهي و رضوان را آگاهي دهي و غلمان را كمربند دهي و همه را به كنگره هاي بهشت آوري و حوران را صف به صف به آداب بداري و در جنّت خانههاي نعمت بگشايي و طوقهاي نور بر گردن حوران بنَهي.
و بُراق را امشب بيارائي و خود را پر نور گرداني سُرمه حبيب من در چشم كشي و امشب كمر خدمت حبيب مرا در ميان بربندي و حلقه تواضع در گوش نما و زبان تضرُّع برگشا و رقم چاكري دست من در پيشاني بكش و بر گلشن عرش گذر كن و بر مرغزار بهشت رو و مركبي كه نه بلند باشد و نه پست او را بيرون آور و كاكُلش را شانه كن و بباف و زين جواهر و لجام زرّين بر وي استوار كن و تيغ حجّت را به زير ركاب سعادت حمايل كن و غاشينه سفيد بر آويز و لجام بُراق را به مانند چاكران و هفتاد هزار فرشته مُقَرَّب به همراه خود ببر و اسرافيل را به يك جانب بُراق روان كن و ميكائيل را از جانب ديگر بِراق روان كن.با ادب باش و با حبيب من روان شو. چون جبرئيل اين ندا را شنيد گفت: بارالها، ملكا،معبودا،پادشاها فرمان بردارم به جان دل و خاطر بر ديدگان منّت دارم و امّا بار خدايا مگر امشب مملكت ديگري خواهي آفريدن؟ مگر امشب حشر اولاد آدم خواهي آفريدن؟ مگر امشب عالم خود را بدل خواهي فرمودن؟ مگر امشب سيد انبيإ را اجل نزديك رسيده؟ مگر امشب شفاعت كنند بندگان عاصي را از عالم دار فنا به عالم دار بقاء تبديل خواهد ساخت؟ مگر امشب قيامت را پديد خواهي آورد؟ مگر امشب هفت آسمان و هفت زمين را برهم خواهيزد؟ مگر امشب خلق ديگر خواهي آفريدن؟ندا آمد كه اي جبرئيل! بدان و دانسته باش كه اين فكر و انديشه تو خطاست و گمان تو فاسد و باطل و بي اثر است و آنچه در مَظنّهِ توست نه چنان است بلكه بدان امشب بسيار نيك است و مرا امشب با دوست خود محمد(ص) عربي و سيّد قريشي سخنهاست و عرايض و مقصودي كه مي خواهم آن نور منوّر را بر اين منوال و با چنين طريق در نزد ما حاضر ساخته باشي.
اي جبرئيل زماني سامع باش تا اينكه چيزي از اوصاف حميده و خصمان پسنديده آن برگزيده مخلوقات گوش زدت نمايم « اِنَّما ما خَلَقْتُ سَماءً مَدْحِيَّة وَ لآ اَرْفَناً مَبْنْيَّه».يعني بدرستيكه خلق نكردم آسمان و آنچه در اوست و زمين و آنچه در روي وي ميباشد مگر از جهت آن بزرگوار،اي جبرئيل بُراق را با آن اوصاف مذكور و با هفتاد هزار ملائكه بر زمين ببر و تو اي اسرافيل چاكروار خدمت حبيب من بكنيد و حلقه خادمي در گوش بكش و از جانب يمين(سمت راست)بُراق روان باش و اي ميكائيل تو نيز از جاني يسار(سمت چپ) بُراق روان شو و بدين صورت نزد دوست من محمّد(ص) عربي و بهتر هاشمي و سيد قريشي و پيغمبر اَبطَحي و رسول مكّي و نبيّ مدني و پادشاه عابد و ملك زاهد و آفتاب نبوّت و ماهتاب رسالت و كواكب شجاعت و اركان سخاوت و اصل فتوَّت و گنج زهادت و شمع با كمال و هادي و مهدي و مقصود عالميان و فخر بشر و معرفت جهانيان و اصل هُدا و اساس تقوا و برگزيده خداوند تبارك و تعالي و خواجه دو سرا محمّد مصطفي(ص) وي را از هفت آسمان و نه فلك و بهشت و دوزخ بگذران و براحت و آرام جان،كه ذرّه اي گزند و آسيب بوي نرسانيد كه مرا امشب با وي حديث است. و او بر ما مشتاق و ما بر او صد چندان مشتاق.
اي جبرئيل نام وي را شنيدي زماني سامع باش تا مكان او را به تو بنمايم اي جبرئيل به كوه حَرا رو و از حَرا به مغرب و از مغرب به كوه مراره و از مراره به معروف و از معروف به مكه و از مكه به مدينه و از مدينه به بني عروه و از بني عروه به بني كنانه و از بني كنانه به قريش و از قريش به بطحي رو و از آنجا به جانب چپ برو در آنجا خانه اي است عالي در آن خانه برنائي خفته است با جفت خود گليم شتري پوشش آن هر دو است و در ميان آن گليم بوي مشك فراوان باشد چون نزديكتر شوي چنانچه در و ديوار آن خانه از بوي مشك معطّر خواهد بوده باشد هان اي جبرئيل در خانه را بازكن و داخل شو آهسته آهسته و نرم نرم پيش رو و گوشه گليم را بردار چون بيدار شود درود و سلام ما را برسان و بگو اي مقصود زمين و آسمان و اي فخر عالميان و اي سرافراز جهانيان و اي مقدّم بر همه پيامبران و اي سيد مُرسلان و اي آفتاب زمين و آسمان و اي فرستاده بر جانبت قرآن و اي برازنده شيعيان و اي شكننده بتان و اي برطرف كننده سيّئات و اي زينت زمين و آسمان و اي فصيح عرب زبان و اي هر چه بگويم بتو صد هزار چندان اي آدم بتو مقدّم و اي نوح به حرمت تو محترم و اي ابراهيم بنظر تو محتشم و اي موسي به بركت تو معظّم و اي عيسي به بركت تو مكرّم و اي اصل تو مطهّر و اي جدّ تو منوّر اي خاتم نبوّت و اي تاج تو اصل كرامت اي آفتاب سعادت اي مقصود كونين و اي بهتر از قاب قوسين و اي جدّ حسن و حسين و اي آنكه جاهدي وعابدي و فاضلي و محتشمي و حبيبي و عالمي و كبيري و اي آنكه خوبي نزد من و محبوبي اي آنكه از جهت تو آفريدم بهشت و طوبي را بگو برخيز كه اهل ملكوت را بر ديدن تو مشتاق،بگو برخيز كه جميع پيغمبران منتظر قدوم شريف تواَند،بگو برخيز كه بُراق بر در است چون مرغان.
يا جبرئيل پيغام ما و ستايش ما بدينگونه برسان و اِبريق از زُمُرّد سبز و از آب كوثر پر كن و با خود بر زمين ببر چون برخيزد،دست و روي مباركش را بشوي و حِلّه پر نور از بهشت فردوس بر حبيب من بپوشان و نعلين كرامت در پاي وي كن و عمّامه نيكو بر سر وي نِه و گيسوهاي حبيب مرا به مشك و زعفران و گلاب بشور و چون از خانه بيرون آيد و پاي مبارك خود را به ركاب سعادت نَهَد،اي جبرئيل تو از روي ادب بازوي مبارك وي را بگير و چون سوار شود عنانن براق را از دل و جان بگير اي اسرافيل تو از جانب راست بُراق روان باش و اي ميكائيل تو از جانب چپ بُراق روان باش و اين هفتاد هزار ملك مقرّب از چهار جانب بشما روان شوند و همه تسبيح و تهليل گويان روان باشيد و هر يك گام كه بُراق بردارد شما بگوئيد: «لا الِه الا الله محمّد رسُولالله عَليُّ وَليالله حقاً حقا صِدقاً صِدقاً».
چون جبرئيل اين وحي را حاصل كرد بر كار خود و فرمان حق سبحانه و تعالي مشغول شد، اُمّه سَلَمِه رضي الله عنها روايت كرده اند كه آن شب آن حضرت در خانه اُمّهاني بود و هم در آن شب سوره (طه) بر آن حضرت نازل شده بود.و آن حضرت در آن ساعت سوره طه را مي خواند كه در آن حال خوابش برد،بعد از ساعتي بيدار شد و ديد كه غلغله فرشتگان هفت آسمان بگوش ميرسد. ديد كه خانه اُمّهاني روشن و منوّر شده مانند روز. پيغمبر هر دو سرا برخواست بيرون رود و از قضيه و آن واقعه آگاهي پيدا كند اُم هاني عرض مي دارد كه آن حضرت در نهايت محبّت و مهرباني با من بود لهذا عرضه داشتم كه اي طبيب نفس بندگان و اي ايجاد كننده اخلاق اين امر را بر من واگذار تا از اين قضيّه اطلاعي حاصل كنم زيرا كه ممكن است جهودان مَكر و حيله ورزيده باشند كه آزاري به شما برسانند.آن سيد هر دو سرا فرمود تو باش تا من رفته،اين بگفت و از جا برخاست و از در بيرون آمد جبرئيل و اسرافيل و ميكائيل را ديدند كه با هفتاد هزار ملك مقرب در ميانه سرا ايستاده اند و لِجام بُراق را به مانند چاكران در دست دارند. پس آن حضرت سر بسوي آسمان بلند كرد و درهاي هفت آسمان را گشاده ديد چون آن فرشتگان روي مبارك آن حضرت را ديدند همه از روي ادب، صف به صف ايستاده و پيغمبر(ص) را سلام كردند و تعظيم و تهنيت به جا آوردند و آن حضرت جواب سلام باز دادند و بُراق را ديد كه بر در خانه ايستاده است و مانند فيل است و زين او از قدرت حقّ سبحانه و تعالي از نور بود و تاجي از نور بر سر و روي وي بود و روي او چون سر روي آدم بود و سمّ وي بمانند سمّ گاو شكافته بود و دم وي چون دم طاووس بود و بال سبز داشت مانند پر و بال فرشتگان.و بُراق در مرغزار بهشت چريده بود به جاي علف از گياه زعفران خورده بود و از حوض كوثر آب آشاميده بود و بر سايه طوبي تكيه داده بود و گاه گاه به زير آن درخت خفته بود و افسارش تمام از زر سرخ بود و از ابريشم.پوشش وي از نور بود به قدرت حق هزار گوهر بمانند طوق در گردن او بود و سُم هاي وي از زبرجد بود و بيني وي از لعل بود و لِجام وي از لعاب بود و سر و گوش وي از عنبر وسينه وي از مُشك بود پاهاي وي از ياقوت و دَر پيشاني او نوشته بود:« لا الِه الا الله محمّد رسُولالله عَليُّ وَليالله حقاً حقا صِدقاً صِدقاً ».
آنگاه پيغمبر فرمود كه يا جبرئيل از آنجا تا قاب قوسين اَو اَدنا چند هزار سال راه باشد؟ جبرئيل عرض كرد يا رسول الله از اين جا تا آسمان اوّل«3500»سال راه است كه از بالاي آسمان هفتم تا پاي عرش مجيد دوازده حجاب است از اين حجاب تا حجاب ديگر «500» سال راه باشد. و از 12 حجاب گذشتن تا زمين «9500»سال راه باشد. حضرت حق سبحانه و تعالي امشب ترا خواهد بردن، پيغمبر فرمود كه يا اخي جبرئيل به چند سال آن جا رويم و باز آئيم ؟ جبرئيل گفت: همين ساعت آن جا رفته و باز آئيم. تو شفاعت اُمّتان خود خواهي كردن و حقّ تعالي به تو ببخشد چندانكه تو راضي و خشنود گردي،چنانكه حقّ تعالي در كلام مجيد خود فرمود كه :«تَسَوْفَ يُعْطيكَ رِجْعَكَ فَتَرْضْي».و در همين ساعت رفتن و بازگرديدن است كه قوله تعالي:
بِسْمِ الله الِرّحْمن الِرَّحْيم
«سُبْحانَ الّذْي اسْري بِعَبْدِه لَيْلاً مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرْام اِلْيِ الْمَسْجِدِ الْاَقْصي اَلَّذي بارَكْنا حولَهُ لِنَريه مِنْ آيتُنا اَنَّهُ هُوَ الْسَميعُ الْعَليمْ».
آنگه حضرت رسول الله بانگ بر بُراق زد، بُراق بِرَميد حضرت جبرئيل پَرزد و گفت اي بُراق زماني قرار گير مگر نميداني كه سوار تو كيست؟ به امر ملك معبود،بُراق زبان برگشود و گفت ميدانم كه سوار من محمّد (ص) عربي و پيغمبر آخر الزمان است و سرافراز جميع خلقان است.جبرئيل فرمود:كه چون ميداني سوار تو كيست ، پس رميدن تو از بهر چيست؟ بُراق گفت: اي جبرئيل بدانكه دليل و حجت صحيح دارم و نيز از آن مرغزار جنّت كه مرا آوردي در آن جا سي اسب هستند كه داغ محمّد(ص) را دارند و نمييابند حالا كه من مركب محمّد(ص) شدهام پس محمّد با من شرط و عهد كند كه فرداي يومالمحشر بغير از من به پشت هيچ مركبي ديگر ننشيند،اِلاّ من. آنگاه پيغمبر(ص) با بُراق عهد كرد و فرمود كه اي بُراق چون امروز رفتن معراج و مركب مني و جفاي مرا ميكشي پس عهد كردم كه فرداي يومالمحشر به هيچ مركب ديگر سوار نشوم اِلاّ به تو.
آنگه بُراق شادمان شد شكم خود را بر زمين نهاد و زبان به تواضع برگشاد. آنگاه حضرت رسول خدا چون پا بر پشت بُراق نهاد لرزه بر زمين اُفتاد. آنگاه جبرئيل عنان بُراق را بگرفت و اسرافيل در جانب راست و ميكائيل در جانب چپ و آن هفتاد هزارملك مُقرَّب ايشان را در ميان گرفته و بر اين صورت روان شدند. و بُراق بمانند مرغان پرزنان مانند شير غُرّان نعره زنان و شيهه كنان و سجده گويان رو به جانب بيتالمقدس ميرفت آنگاه خواجه عالم سوار بر بُراق بود،بُراق پارهاي راه برفت جبرئيل فرمود كه يا محمّد(ص) فرود آي و دو ركعت نماز كن آن حضرت فرود آمد نماز گزارد. جبرئيل گفت :يا محمّد(ص) آيا ميداني كه به كجا نماز گزارده اي؟ فرمود «نه». جبرئيل گفت اين سجدهگاه شهر مدينه است. آنگاه پيغمبر دگر باره به راه افتاد و بُراق دو گام ديگر نهاد جبرئيل گفت: يا رسول الله فرودآي و دو ركعت نماز كن پيغمبر فرمود من فرود آمدم و دو ركعت نماز گذاردم جبرئيل گفت: يا محمّد آيا ميداني كه به كجا نماز كرده؟ گفتم خدا داناست. جبرئيل گفت: يا پيغمبر اين موضع را كوه طور نام است و مناجات گاه موسي كليم است. و پيغمبر فرمود كه باز پشت بُراق نشستم و بُراق يك گام ديگر برداشت جبرئيل گفت: يا محمّد(ص) فرودآي و دو ركعت نماز كن و من فرود آمدم و دو ركعت نماز گذاردم آنگه جبرئيل گفت: يا رسول الله آيا ميداني كه به كجا نماز گذاردهاي گفتم:«نه» جبرئيل گفت : كه اين چشمه عَيْنُ الْصَّلاة است و مولودگاه عيسي روح الله است. و من باز بر پشت بَراق سوار شدم و بُراق چهار گام ديگر برداشت به بيت المقدس رسيدم و جبرئيل گفت: كه يا محمّد(ص) فرودآي و من فرود آمدم جبرئيل دست راست مرا بگرفت و ميكائيل دست چپ مرا گرفته بر در مسجد بيت المقدس آوردند چون بدر مسجد رسيدم گفتم: بِسْمِ الله الِرّحْمن الِرَّحْيم و به اندرون مسجد رفتم ديدم كه آدم صفيالله در محراب نشسته و نوح نبيالله در پهلوي راست وي نشسته است و ابراهيم خليلالله را ديدم كه در پهلوي چپ وي نشسته و اين هرسه پشت به محراب نهاده بودند موسي و عيسي را ديدم كه در برابر ايشان نشستهاند از جمله 124000 پيغمبرهمه صف در صف نشسته بودند جبرئيل از من پيشتر به اندرون مسجد رفت و گفت:«طَرِّقوُ طَرِّقوُ هَذا يَوْم الْقِيامَهْ» يعني راه دهيد كه اين بهترين خلقان روز قيامت و شفيع روز جزاست ديدم كه آدم صفيالله وجميع انبياء چون ندا بشنيدند همه شادي كنان از جاي خود بر خواستند و دو سه قدم استقبال من كردند و همه بر من سلام كردند و تعظيم بجا آوردند و زبان بدعا و ثناي من برگشادند اوّل آدم مرا به كنار گرفت و گفت اي مهتر و بهتر فرزندان من خداي تعالي توبه مرا قبول كرد به حرمت تو بود ، بودو بهشت را مأواي من كرد به بركت تو بود و فرشتگان را بر سجده من امر فرمود به همت تو بود. بعد از آن نوح مرا در كنار گرفت و گفت اي آنكه از طوفان نجات يافتم به حرمت تو بود و دشمنان من هلاك شدند به نصرت تو بود و هزار سال عمر گذارانيدم به دولت تو بود. و چون به ابراهیم خلیل الرحمان برخورد از پشت سر صدا زد: اى محمّد امّت خود را از جانب من سلام برسان و
نظرات شما عزیزان:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 833
بازدید هفته : 1380
بازدید ماه : 1581
بازدید کل : 71933
تعداد مطالب : 790
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1